کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : غلامرضا سازگار     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن     قالب شعر : غزل    

چو دید نقش زمین همسر جوانش را            ز دست داد همه طاقـت و تـوانش را

به پیـش دیدۀ او چون زدند زهـرا را            هزار مرتـبه دشـمن گرفت جانش را


هزار حـیف که یارش نداشت یارایی            ز دیده پـاک کـند اشک دیـدگـانش را

نه با علی نه حسن نه حسین نه زینب            نگفت درد و غـم و غـصۀ نهانش را

به حـیـرتم که اگر در مـدیـنه رو آرم            کجا نـشان بـدهـم قـبـر بی‌نـشانش را

چگونه پیر نگردد علی به فصل شباب            کزاو گرفت عـدو هـمسر جـوانش را

که دیده بین قـفس طایر شکـسته‌پـری            که ظـالـمانـه بـسـوزند آشـیـانـش را؟

به جز به باغ امـید عـلی و زهـرایش            که دیده غـنچـه نـشکـفـتۀ خـزانش را

حسین مادر مظلومه را دهد از دست            اگـر بـلال بـه پـایــان بـرد اذانـش را

چه قـرن‌ها که ستم بر علی شده میثم            که ریخـتـند بسی خـون شیعـیانش را

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن حنیفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

نام علی را هر نـفـس تکـرار می‌کرد            افلاک را از نور خود سرشار می‌کرد

بر عهده رزق عالم لاهـوت را داشت            روح الامین در منـزل او کار می‌کرد


هر روز مانند نـبـی مـعـراج می‌رفت            تا خـویش را در آیـنـه دیـدار می‌کـرد

آئـیــنـه بـود و در تــجــلـی کـمــالـش            نـور حـسین خویش را اظهار می‌کرد

درگاه قدس از مقدم او نور می‌خواست            پس به غـبـار راه او اصـرار می‌کرد

درکش برای خاطر خورشید سخت است            آتش چـرا با چـادرش پیـکـار می‌کرد

بـی‌اذن، آتــش در رواق خــانــه آمــد            ترغـیب بی‌شـرمـانۀ مـسـمار می‌کـرد

تا مـیـخ در راه دگـر را پـیـش گـیـرد            از او تـمـنــا حـیــدر کــرار مـی‌کـرد

دستار زهرا در تب او سخت می‌سوخت            خـیـلی گـلایـه از در و دیـوار می‌کرد

ای کـاش قـدری تـازیـانه نرم خـو بود            با دست زهـرا مهربان رفـتار می‌کرد

با چارچوب در غـمش را قاب کردند            رنگ کبودی، جلوه‌اش را تار می‌کرد

باغ فـدک گـلـزار گلهای بنـفـشه است            یـاد از رخ نـیـلی او بـسـیـار می‌کـرد

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه‌های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

تا مـیـخ در راه دگـر را پـیـش گـیـرد            از او تـمـنــا حـیــدر کــرار مـی‌کـرد

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : عماد بهرامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

چه زجری می‌کشم می‌بینمت در بستر اینگونه            نزد پروانه‌ای مثل تو زهرا پرپر اینگونه

اگر من آمدم خانه نیازی نیست برخیزی            نیا جان علی دیگر خودت پشت در اینگونه


جوابم کرده این شهر پُر از نامرد قنفذ دار            جوابم را نده بانوی خوبم با سر اینگونه

خودم دیدم لباست را که رویش لکۀ خون بود            یقیناً زخم داری فاطمه در پیکر اینگونه

الهی که نبیند هیچ مردی آنچه من دیدم            الهی که نیفتد پیش چشمی همسر اینگونه

اگر حتی دری آتش گرفت و پیکری هم سوخت            الهی که نگیرد بر تنی میخ در اینگونه

قرار این بود، غربت تا ابد سهم خودم باشد            غریبی مرا یکجا گرفـتی در بر اینگونه

منی که یک تنه می‌کندم از قلعه در آن را            چه شد که هستی‌ام افتاد در پشت در اینگونه

دری آتش گرفت و خیمۀ عمر حسینم سوخت            شبیه مادرش می‌سوزد از غم خواهر اینگونه

شبیه چادری که پشت در، در شعله‌ها میسوخت            میان خیمه معجر می‌شود خاکستر اینگونه

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه‌های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

اگر حتی دری آتش گرفت و پیکری هم سوخت            الهی که نگیرد بر تنی میخ در اینگونه

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمدعلی بیابانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

تو بیـقـراری و من نـیز بیـقـرارتـرینم            که من غریب‌ترین مرد در تمام زمینم

کشیده است از آن سو مدینه تیغ به رویم            نشسته است از این سو فراق تو به کمینم


به حال و روز تو گیرم که اشک شرم نبارم            چه سازم این عرقی را که مانده روی جبینم

علی به خاطر بسـترنـشینی تو بگـرید            تو هم به خاطر من گریه کن که خانه نشینم

به چادرت مـتوسل شدم که باز بـمانی            منی که کهف امانم منی که حصن حصینم

برای سنگ مزارم پس از فراق تو بگذار            ز باغ پیـرهـنت لاله‌های سرخ بچـیـنم

مرا شکـسـتن پهـلـو مرا شکستن بازو            چنان شکست که من بعد با شکست عجینم

تو را زدند و خدا خواست من ببینم و دیدم            خدا کند که فـراق تو را به چشم نبـینم

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمدرضا رضایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

احـمـد هـمـیـشه آمـدنت را قـیـام کـرد            خود را بـدین رویّـه عـلیه‌الـسلام کرد

آیـه بـه آیـه صـحـبـت یـکـتـایـی خــدا            آیـه به آیـه وحـی تـو را احـتـرام کرد


هستی خود به پای تو می‌ریخت کردگار            در دامـن تو بـود که خـلـق امـام کـرد

می‌خواست که مقـام دهد جـبـرئـیل را            او را دو روز با سخـنت همکلام کرد

قومی خـمار را طـمع شـیخ خـام کرد            آری سراب در عوض می به جام کرد

ابلـیس بر قـداست منـبر که پا گذاشت            خود را به جعل والی بیت الحرام کرد

خلوت نشـسته عـقل دخـیل خـطـابه‌ات            وقتی که جهل خیره سران ازدحام کرد

از پا نشـست خـنجر طغـیـانگـر سـپاه            وقـتی که واژه‌هـای کلامت قـیـام کرد

این خطبه باز زخم تن کعبه را شکافت            وقتی شکـاف را دل کـفـر التـیـام کرد

او را بـرای گـریه خـدایـش نـیـافـریـد            با گریه حجّـت سخـنـش را تـمـام کرد

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : رسول عسگری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مثنوی

دیـگـر نـمـی‌آیـد کـسـی مـانـنـد زهــرا            ماندم که رب بنویسمش یا بنده؛ زهرا

کـامـل تـرین آئـیـنـه مـهــر خــدا بــود            گاهی محمّد بود و گاهی مرتضی بود


قربان آن نامی که با جان می‌خـریمش            نامی که هر شب با توسل می‌بـریمش

در عـالـم ذر گـریه کـردم تا خـریـدند            خـاک مـرا از خـاک پـایـش آفـریـدنـد

در محشر کـبری که دشـواری نداریم            ما غـیر زهـرا با کـسی کـاری نداریم

زهـرا برای شـیـعـیـانش مـادری کرد            پشت در از حق و ولایت یاوری کرد

زهـرا درخت طـیـبه با بار سیب است            لعنت به دنیا که در آن زهرا غریب است

زهرا قنوتش مرتضی را روح و جان بود            زهـرا قـنوتـش روزی اهل جهـان بود

لطف فراوان دست او را بی‌نمک کرد            نام عـلی بر سینه‌اش با میخ حک کرد

مولای ما را آخـرش هم غم زمین زد            با فاطمه می‌شد عـلی را هم زمین زد

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه‌های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

لطف فراوان دست او را بی‌نمک کرد            نام عـلی بر سینه‌اش با میخ حک کرد

زبانحال حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها با امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

در خانه‌ای که بال مَلک سایه‌گستر است            چـشمان اهل بیت به بیـمار بستر است

محزون‌تر از نگاه علی، آه فاطمه است            گویا شب جدایی اخلاص و کوثر است


انـگـار زیـر لـب سخـنـانی کـنـد بـیـان            آری شب وصیّت زهرا به حـیدر است

آرام جان من! که شده خـانه‌ات خـراب            مِن بعـد زیـنب آیـنـۀ روی مـادر است

فـردا به بـعـد جـان تـو و جـان زیـنـبـم            شب زنده‌دار اشک پدر چشم دختر است

راهی به غیر غـسل شبانه نمانده است            این آخرین سفـارش بانـوی پرپر است

بگـذار تا مـدیـنـه تـو را سـرزنش کـند            طرح مزار مخـفی من امـر داور است

مَردم اگـر جـواب سـلامـت نـمی‌دهـنـد            بی‌اعتنایی از سر بغض تو رهبر است

تا محـشـر از جـفـای سـتـمکار نگـذرم            از بس دلـم ز اهل مدیـنـه مکـدّر است

با اینکه رکن دیگر تو می‌رود ز دست            ایـن داغ در ادامــۀ داغ پـیـمـبـر اسـت

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمود یوسفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

کسی شبـیه تو در عرصه وجود نبود            به جز تو مـادر بابا نـبود، بود؟ نـبود

چراغ خانه، تو صد سال عمر می‌کردی            اگر که دور و برت اینهمه حسود نبود


تو باغ یاس تو ریحانه بودی و حـقّت            نبـرد بـا چـهـل آتـش زن عـنـود نـبـود

نبود حق تو آنگـونه پـشت در مـانـدن            نبود حق تو آن خاک و خون و دود نبود

ز جـای جـای تـنت بـوی دود مـی‌آیـد            تویی که عطر تنت جز گلاب و عود نبود

بدان که فـاتـح خـیـبـر ز پـا نمی‌افـتـاد            اگر که وقت کفـن بازویت کـبود نبود

به سوی خیمه عمو مشک آب می‌آورد            اگر که دست عدو نیزه و عـمود نبود

برای زیـنب کـبـری مـصیـبـتی مـثـل            گذشـتن از وسـط کـوچه یـهـود نـبـود

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

مـنِ دلـواپـس افـتـاده ز پـا را دریـاب            فاطـمه؛ جانِ حسن شیرِخدا را دریاب

از غم و غـصّه و اندوه نفـس بـند آمد            با نگـاهـی دلِ پُـر آه و نـوا را دریاب


مرگِ خودرا طلبیدم ز خدا زهراجان            بگو آمینی و این محـوِ دعا را دریاب

رو بگردان و ببـین زینبِ تو پژمـرده            خـنده‌ای کن دلِ این آیـنه‌ها را دریاب

حسنت مشت به دیـوار زده؛ می‌گـرید            این گرفته نَفَس و سوزِ صدا را دریاب

(بی‌کفن) دیده کفن را و به خود می‌پیچد            صحـبـتی کن ثـمرِ کـربـبلا را دریاب

عنقریب است بمیرم ز غمت می‌بینی؟            مـنِ دلـواپـس افـتـاده ز پـا را دریـاب

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن حنیفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

لبخـنـد نـور جـان بـدمـد در تن بهـشت            نور تو جـلـوه‌ای کـند از روزن بهشت
قیمت گرفت روضۀ رضوانه، چون نشست            گرد و غـبـاره راه تو بـر دامن بهـشت


حــنـانـۀ رسـول خــدا! آه مـی‌کــشـی!؟            شعله کـشـیده آه تو در خـرمـن بهـشـت
بـا مـد آه تـو هـمـه مـعــراج مـی‌رونـد            تا هـیـأت خــدا بـرود شـیــون بـهـشـت

در این نفس کشیدن زخمی چه سری است            گل کـرده لالـه در دل پـیـراهن بهـشت
دوزخ شـراره زد بـه در خـانـۀ عــلـی            دوزخ اراده کـرده شود دشـمن بهـشت

حوریه علی! به رخت رنگ نیلی است            این رنگ و روست علت جان دادن بهشت
شعـر کـبود و روی کـبـود و تن کـبـود            یعنی پُـر از بنـفـشه شده گـلـشن بهشت

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : سیدپوریا هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

صبحت بخیر! همسر من! هم قطار من!            یکروز دیگر است که هـستی کـنار من

شکـر خـدا! گـمان کـنم امروز بهـتری!            پـیـراهـن جـدیــد مـبـارک! بـهــار مـن!


نان که تو می‌پـزی چـقـدر مزه می‌دهد!            نان پخـتـه‌ای که سر بـرسد انـتظار من

از آتـش تـنـور کـمـی فـاصـلـه بـگـیـر!            آتـش بـد است با من و بـا روزگـار من

مثل قـدیم بـاز «عـلـی جـان» صـدام کن            دسـتی بـکـش به روی دل بی‌قـرار من

زهرا! برات لـقـمه گرفـتـم! قـبـول کن!            روزه بس است آب شدی روزه‌دار من!

افتاده‌ام‌ به پات! بـمان! جـان من بـمان!            رحـمـی بکـن به گـریه اطـفـال زار من

اسما! برای خـانه دو تابـوت لازم است            مرگ من است لحـظۀ مـرگ نگـار من

من‌ بودم و کـسی به تو با تـازیانه زد؟!            تـا عـــرش رفـت آه دل ذولـفــقــار مـن

روز دهـم قــرار من و تـو دم غــروب            وقتی که خورده است به مقتل گذار من

وقتی که شمـر رفـته روی سیـنه حسین            سر مـی‌بـرد مـقـابـل چـشـمـان تـار من

خولی و زجر و شمر و سنان دور زینبند            وای از غـرور دخـتـر نـاقـه‌سـوار مـن

: امتیاز

زبانحال حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها با امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : محمود اسدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

یاسم ولـیک، بـرگ و برم درد می‌کند            از غـصه‌ات عـلی جـگـرم درد می‌کند

هر شب برای غـربت تو گریه می‌کنم            با آنـکـه چـشـم‌هـای تـرم درد می‌کـنـد


از درد خویش با تو نگـفـتم سخن ولی            هر لحـظه قـلب شعـلـه‌ورم درد می‌کند

یک دو قدم نرفته زمین می‌خورم علی            از ضـربت لـگـد، کـمـرم درد می‌کـنـد

خون جای شیر می‌چکد از زخم سینه‌ام            وین سـیـنـه از غـم پـسرم درد می‌کـند

از لحظه‌ای که خورد به دیوار صورتم            گوشم کـبـود گـشـته، سـرم درد می‌کند

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : آرمان صائمى نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

شـبـیـه برگ درخـتان رو به پـائـیـزى            ز فرط درد و محن اینچنین غم انگیزی

که گـفـته از منِ دلخسته رو بپوشانى؟            از اینکه چهـره نشانـم دهى بـپرهـیزى


سکـوت کـرده‌اى اما پر از صدایى تو            نگـاه‌هاى تو گـویـد ز غـصه لبـریـزى

چقدر خیره به سقفى؟ بس است جان على            چـقدر گـریه کنم تا دوباره برخـیـزى؟

حسن به گـوشه‌اى آرام اشک می‌ریزد            تو هم که بر سر سجاده اشک می‌ریزى

شـده عـذاب دلـم گـریـه‌هـاى پـنـهـانـت            بخند! گرچه تو با خنده هم غم انگیزى

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن حضرت زهرا؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت حضرت زهرا که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

شـبـیـه برگ درخـتان رو به پـائـیـزى            بخند! گرچه تو با خنده هم غم انگیزى

زبانحال حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها قبل از شهادت

شاعر : عبدالحسین میرزایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

منم آن زهـره که دستان ستـم تارم کرد            جا چو ابر سیـهی بر مه رخـسارم کرد
کس عیادت زمن خـسته و بیـمار نکرد            تا اجـل آمـد و آسـوده از ایـن دارم کرد


گر چه از داغ پـدر سوخـتم اما به خـدا            خون به دل بی‌کسی شوهر بی‌یارم کرد
رو زدم بر همه تا حـق عـلـی را گـیرم            غـربـتـش در به در خـانه انـصارم کرد
بضـعه پـاک نـبـی بـودم و دشـمـن آخر            به چه جرم و گنهی این همه آزارم کرد
لگـد آنگونه به در زد که پهلوم شکست            بشکـند پاش چنین دست به دیوارم کرد
منکه از خانه بـرون پا نـنـهـادم هرگـز            این غـریـبی عـلی بود که نـاچـارم کرد
رفـته بودم گـره از کـار عـلـی بـاز کنم            قــنـفـذ آمـد وسـط راه گــرفـتــارم کـرد
دست او باز نشد دست من از کار افتاد            دست بشکسته خجالت زده از یارم کرد

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : عبدالحسین میرزایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

فاطمه بعد از پیمبر روز وشب را گریه کرد            بر غـریـبی عـلی و داغ بـابـا گریه کرد
بسکه آن غمدیده اندر سینه خود غصّه داشت            هرچه گفتند گریه کم کن باز زهرا گریه کرد


ای مدینه فاطمه در تو مگر خانه نداشت            پس چرا می‌رفت بین دشت و صحرا گریه کرد
از فشار درد پهلو تا سحر خوابی نداشت            دور از چشم عـلی تنهای تنها گریه کرد
او که هردم گفت بابا مصطفی مسرور شد            پشت آن در تا که بابا گفت بابا گریه کرد
استخوان سینه را بشکست و خون آلود شد            از شرار سینه‌اش مسمار گویا گریه کرد
تازیـانه تا که بالا رفت زینب دیده بست            فاطمه بر خاک چون افتاد مولا گریه کرد

: امتیاز

زبانحال حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها با امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : سعید توفیقی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

نفس بزن وَ دعا کن نگو که گیرا نیست            برای من احدی غـیر تو مسیحـا نیست
حـلال کن اگر اسـبـاب زحـمـتت بـودم            که این فـتـاده ز پـا را امید فـردا نیست


دلـم دو جـرعـه اذان بـلال می‌خـواهـد            ولی چه فـایـده وقـتی بـلال اینجا نیست
سـراغ حـال مـرا هـیچ کس نمی‌گـیـرد            یکی دو هفته گذشت و خبر ز«منّا» نیست
حلال کن که شب و روز خانه دلگیر است            ببخـش فـاطمه مانند قـبـل زهـرا نیست
مـن از تــمـامـی فـامـیـل هـا گـلـه دارم            در این مدیـنه کسی مرهم دل ما نیست
غرور زن به تکاپوی خانه داری اوست            ببخش همسرت این روزها سرِپا نیست
نماز مغـرب اگر پیـرهن عـوض بکنم            دوام پـیـرهـنـم تـا نـمـاز عـشـا نـیـست
من از خجـالـت اسما و فـضه آب شدم            یکی دو مـاه شده بـین ما مـساوا نیست
کـنون که لاغـری من به چـشـم می‌آید            نگـیـر خـرده ولی مـوقـع تـماشا نیست
رفـیـق نــیــمــۀ راه تـو نــیـســتـم امّــا            پسر عمو چه کنم؟ عمر من به دنیا نیست
به صبح تا بـرسـم چـند بـار می‌مـیـرم            که هر شبم شب یلداست بسکه طولانی ست

: امتیاز

زبانحال حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها قبل از شهادت

شاعر : مجتبی صمدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

شمعـم که آب کرده مرا شعـله‌های در            بـسـتـه دَرِ اُمـیـد بـه من مـاجـرای در
مانـند دردسـر شـده این دردِ سـر مرا            بد جور خورده بر سر من تخته‌های در


یاسم که سـاقه‌ام پُر از یـادگاری است            خورده غلاف پیکرم از لا به لای در
شبها ز خواب ناخوش و پُر درد می‌پرم            با یـاد داغ مـحـسـنـم و بـا صـدای در
در بود و شعله بود و لگد بود و ازدحام            من بودم و شرار غم از جای جای در
از خیبر عقده داشت به دل در که کنده شد            این در شـد انـتـقـام بـدی در اِزای در
شـد باعـث تـمامی این زخـم کـاری‌ام            آن مـیـخ تـعـبـیـه شده روی بـنـای در
یارب به وقت غسل به داد علی برس            چون پُر ز تاول است تنم از دمای در
بی‌مـادری زیـنب من گـردن در است            عُــمـر کـم مـرا بـنــویـسـیـد پــای در

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

یاسم که سـاقه‌ام پُره از یادگاری است            خورده غلاف پیکرم از لا به لای در

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

شـد باعـث تـمامی این زخـم کـاری‌ام            آن مـیـخ تـعـبـیـه شده روی بـنـای در

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : سیدحسن رستگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

مادر برایش شانه زد مو را به سختی            هر بـار بـالا بُرد بـازو را به سخـتی

هر چند سنگین شد نفسهایش ولی باز            زیبا برایش بافت گیـسو را به سختی


زینب به آرامی در آغـوشـش نشـسته            مادر نـوازش می‌کند او را به سختی

دارد به دنـبـال خـودش در کارِ خـانه            هی می‌کشد هر گوشه جارو را به سختی

دسداس را آهـسته تر از قبل چـرخاند            با شال بسته دورِ پهـلـو را به سخـتی

مـادر برای پـا شدن دسـتی به دیـوار            دستی گرفته هر دو زانو را به سختی

بابا رسید از راه و مادر تا که فهـمید            با روسری پوشاند از او رو را به سختی

شـاید کـبـودی تـا به چـشـم او رسـیده            آخـر تکـان می داد ابـرو را به سختی

مردی که در از قـلعۀ خـیـبر درآورد            در مانده، چون دیدست بانو را به سختی

در کوچه می‌گـردم پی آن گـوشـواره            پنهان از او هر روز، هر سو را به سختی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

مـادر برای پـا شدن دسـتی به دیـوار            دستی گرفته چفـت زانو را به سختی

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شهادت مادر

شاعر : وحید محمدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

چند روزی شده که مادر ما بیمار است            بین بـسـتر بدن بی‌رمـقـش تب دار است

خواب در پلک ترش نیست، خودم دیدم که            سر شب تا سحر از درد کمر بیدار است


رنگ در چهره ندارد، به جز آن جای کبود            روی زرد است و پُر از غصه و حالش زار است

در دعای سحرش روضۀ "عجـل" دارد            طاقـتـش طاق شده، منـتظـر دیدار است

گـر چه در بـسـتـر بی‌حالی خود افـتاده            مقـتـل مـادر مـا بـیـن در و دیـوار است

سیـنه‌ام شـد سپـر شیـر خـدا، شکـر خدا            بر لبش، شکرِ چنین لطف، هزاران بار است

آخـر کـار، در آن غـسل عـلی می‌فهـمد            بـه روی بـازوی او هـم اثـر آزار است

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : رضا رسول زاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

شکسته قامتی اِی؛ یارِ نیمه جانِ علی            چه بی‌فـروغ شدی ماهِ آسـمانِ عـلی

مـرا به خـاک نـشانـده قَـدِ هـلالیِ تو            گرفته سوسوی چشمانِ تو تَوانِ علی


نَفَس نَفَس زَنی و ذَرّه ذَرّه آب شَوی            چه زود پیر شُدی همسرِ جوانِ علی

سه ماه شد که سُخن با علی نمی‌گویی            سه ماه شد که ندادی رُخَت نشانِ علی

همیشه بسترت از برگ های لاله پُر است            گُـلِ خَـزان زدۀ سُرخِ بـوسـتانِ علی

کَسی سُراغِ تو را از علی نمی‌گیرد            مدینه مرگ کُند آرزو، به "جانِ علی"

گرفته‌ام زِ غریبی دو زانویم به بَغَل            که تاب آوَرَد این؛ داغِ بی‌کرانِ علی

اگر چه بِینِ خُـسوفی هـنوز ماهِ مَنی            بِتاب بَر من و بَر این سِتارگانِ علی

بیا و این دَم آخَر بَرای دِل خوشی‌ام            بَخند تا که نَـمـُردَم، بِخَـند جانِ عـلی

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : ابراهیم لآلی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ذرّه‌ذرّه سوخت و خاکسترش را جمع کرد            از کنار شمع پروانه پرش را جمع کرد

بیـشتر محض رضای خاطـر آئیـنه بود            این دم آخر اگر که بسترش را جمع کرد


آنقـدر دلـواپـس یـار غـریـبـش بـود کـه            لاله‌های ریخته بر پیکرش را جمع کرد

فکر رفتن بود که این روزهای آخـری            ناله‌هایش را پرش را معجرش را جمع کرد

با همان دست شکسته با همان حال بدش            خانه را جارو زد و دور و برش را جمع کرد

همسرانه سفرۀ درد و دلش را پهن کرد            همسرانه اشک های همسرش را جمع کرد

تا که مردش هم نفهمد چه به روزش آمده            دستمال خونی زیر سرش را جمع کرد

با وجودی که گلویش را گرفته بود بغض            پیش چشم مرتضی چشم ترش را جمع کرد

حرفی از سینه نگفت و حرفی از پهلو نزد            عاشقانه حرف های آخرش را جمع کرد

: امتیاز